آمد بهار دلها غم را ز دل درو کن
عشق وصال جانان در سینه جستجو کن
می بارد از محبت ابر عنـایت یار
تن را به زیر باران مستانه شستشو کن
در خلوت شـبانه با یاد او عجین شو
با آب چشمه حق بنشین دمی وضو کن
زمزمه نیایش جاری نما به قلبت
با ذره ذره جان با او گفتگو کن
بگشا به روی دستت اعجاز پاک احمد
گنجینه صفا را جانانه زیر و رو کن
ازخرمن عطایش برچین خوشه ای چند
ویرانه نیازت مملــو ز بوی او کن
آن خرقه ریا را همچون (رهـا) بیفکن
زین فرصت طلایی رو حفظ آبرو کن
بهروز_((رها))