خدمات وبلاگ نویسان-بهاربیست

خدمات وبلاگ نویسان-بهاربیست

خدمات وبلاگ نویسان-بهاربیست

آخرین پیام در آخرین روز - منتظران

خدمات وبلاگ نویسان-بهاربیست

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه مجادله به باطلش فراوان شود، کوری اش از حقیقت ماندگارشود . [امام علی علیه السلام] 
»» آخرین پیام در آخرین روز

سلام دوستانم

شهادت امام موسی بن جعفر  علیه السلام بر همه شما عزیزان تسلیت باد

ویژه نامه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

روزها
یکی پس از دیگری می آمدند و می رفتند و خورشید عالم افروز به عادت همیشگی
اش هر روز از مشرق سر در می آورد و در مغرب غروب می کرد، اما چیزی که او
می دید فقط تاریکی سیاه چال بود. سال های سال بود که سهم او از روشنایی
روز، فقط نور اندک از روزنه کوچکی بود و بس ، تنها چیزی که او را زنده نگه
داشته بود نور ایمان بود.

آن جا از رفاه و آسایش و آزادی خبری نبود،
اما زمزمه های عاشقانه او در "خلوت خانه تنهایی" و به هنگام راز و نیاز با
معبودش روح او را به عالم ملکوت پیوند زده بود و از این دنیای حقیر به
عبادت دلخوش کرده بود. نور ایمان او دل کنیز زیبا رو که زندانبان او برای
آزار روحی امام به زندان فرستاده بود را نیز در کنج زندان روشن کرده بود.

بر
عکس در کاخ هارون نعره های مستانه دیوسیرتان تا آسمان بلند بود و بساط عیش
و نوش همیشه به راه ، زندانی آنجا نیز دست از ارشاد گمراهان بر نمی داشت ،
می خواست حرف آخرش را بزند و حجت را تمام کند.

زندانبان را صدا کرد
و قلم و کاغذی از او خواست . آن گاه زیر روزنه کوچکی که کمی نور همراه
داشت نشست و نامه‌ای نوشت . یک بار خواند و نامه را به نگهبان داد تا به
هارون الرشید برساند. نگهبان وارد کاخ شد،

هارون پرسید: چیست ؟

نامه .

از چه کسی است؟

از زندانی ، موسی بن جعفر، اما گفته بلند بخوانید تا همه بشنوند.

بده ببینم ، حتما تقاضای آزادی کرده و نامه را گرفت و طوری که حاضران همه بشنوند خواند:

 

«روزگار
بر من در این زندان تاریک با مشکلات و سختی های فراوانی می گذرد، در حالی
که روزگار تو سراسر خوشگذرانی است . من و تو در روز قیامت که پایانی برایش
نیست به هم خواهیم رسید و به حساب هایمان رسیدگی خواهند کرد. این را بدان
که آن جا ستمگران و اهل باطل زیانکار خواهند بود».
 

هارون
به اطرافش نگاه کرد. و حاضران چهره ای غمگین به خود گرفته بودند. رگ وسط
پیشانی هارون از شدت خشم بر آمده بود. نامه را مچاله کرد و به گوشه ای
پرتاب کرد و دست هایش را به کمرش زد و مشغول قدم زدن شد.

آن نامه
کوتاه ولی پر معنا مستی را از سرش پرانده بود. دست آخر از شدت عصبانیت
نعره ای کشید که گوش فلک را کر کرد. روی تخت ریاستش تکیه کرد و در حالی که
دندان هایش را به هم می فشرد به فکر فرو رفت . با خود اندیشید که این حرف
حق را که بسیار تلخ و شکننده بود چگونه پاسخ گوید.

روز بعد جسم نحیف
امام کاظم علیه السلام در گوشه ای از زندان روی زمین بود، اما پرنده روحش
به نزد جد بزرگوار و پدر و مادر شهیدش پر کشیده بود.





نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مهدی ( دوشنبه 89/5/25 :: ساعت 9:40 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تست روانشناسی :
100خصوصیت ادمهای موفق
متولدین
انتظار
(بهار دلها)
دانستنیهای قرآنی
طهران شهری که به خاطرش خون سیدالشهدا را ریختند!!!
لب های ترک خورده ی روزه داران روضه خوانی می کنند!
هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود.!
به حسینیه خوش آمدید!!!
اهل گریه!
به دیدارش می روم
ماه من غصه چرا ؟
موسیقی متن قسمت آخر سریال فاصله ها از علی لهراسبی
تیتراژ سریال زیر هشت
[همه عناوین(36)]
 

>> بازدید امروز: 4
>> بازدید دیروز: 20
>> مجموع بازدیدها: 26453
» درباره من «

منتظران

» پیوندهای روزانه «


» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ «

» طراح قالب «



FreeCod Fall Hafez

کد تقویم

چت روم

چت روم

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منتظران

نوشته شده در یکشنبه 04/4/1ساعت 12:28 صبح توسط نظرات ( ) |


Design By : Pichak